آیا رازی در " اطاعت کورکورانه " وجود دارد؟

روانشناسی به ما می آموزد که اطاعت کورانه رفتاری ست که به موجب آن افراد همان طور که به آنها گفته می شود بدون فکر کردن در مورد اینکه آیا آنچه می شنوند درست یا نادرست، دستور می گیرند، یا عادت کرده که باید از دستورات پیروی کنند.
در جنگ، سربازان آموزش می گیرند که باید بدون هیچ گونه سوال از دستورات پیروی کنند. این امر به فرمانده آنها اجازه می دهد که آنها را به قساوت هایی مجبور کنند که بیشتر غیرنظامیان آن را غیر اخلاقی می دانند.  این انطباق و اطاعت می تواند به کشتار بیشتر از حد و به آسیب های روانی منجر شود.  بیشتر سربازان با مشکلات روانی به خانه باز می گردند.

یا در مورد احساسات و برخورده های اخلاقی خود گمراه شده و بر حق، رفتاری وحشیانه پیدا می کنند، که آن هم خود یک نوع بیماری روانی ست.
خیلی از سربازان سر در گم می پرسند: چند نفر را کشتم؟  چرا؟ من که آنها را نمی شناختم؟ چرا به ارتش ملحق شدم؟ چرا دستورات را به چالش نکشیدم؟
همچنین، بسیاری از مردم ممکن است اعتقاد داشته باشند که تنها مکانی که اطاعت کورکورانه قابل قبول و پذیرش است در نیروهای مسلح است. آیا این درست است؟

بیایید با هم پیروی - کورکورانه - به ادیان را نگاه کنیم. مجددا، این بچه ها و جوانان هستند که کورکورانه از مذهب والدین خود پیروی می کنند.  باور عقیده از بدو تولد توسط والدین به سمت یکی از ادیان و کتب دینی شان چون تورات، انجیل و یا قرآن کشیده شده و در آن و با آن رشد می کنند؛ بدون اینکه حتا بپرسند این اصطلاحات چه معنایی دارند. تماما فرض بر این است که تمام جنبه های ایمان آنها صادق است، و هرگونه تردید را از ترس رفتن به جهنم خاموش می کنند.
ممکن است تصور کنیم که این افراد بی خطر هستند، آنها فقط پیروی از آداب و معیارهای خدادادی و زندگی خود را بر طبق شیوه های مذهبی خود پیش می برند.  اما آیا تولید نسلی پس از نسل دیگر، با پیروانی که کورکورانه پیروی کرده و هرگونه اثبات و درک علمی که مطابق با عقایدشان نیستند را رد می کنند، واقعا بی ضرر است؟!

بنابراین چنین افرادی خود را از مشارکت در پیشرفت های پزشکی، فناوری، سیاست گذاری جدا کرده و خود را  از واقعیت ها دور می کنند.  آنها حتا  می توانند با آوردن مستندات خرافاتی از عصر عتیق در سالن های قدرت نشسته و قانون گذاری کرده و موانع سیاسی برای پیشرفت جامعه ایجاد کنند.
و  البته، مشكل رهبران مذهبی كه از فرمانبرداری كورکورانه پیروان خود استفاده کرده تا آنها را به جنگیدن برای خدا و دین بکشند و مرتكب قساوت هایی دردناک به نام خدایان نامریی خود شوند و معتقدند آنچه انجام می دهند از نظر اخلاقی و قانونی صحیح است.

تاریخ مملو از چنین نمونه هایی است که افراد کورکورانه از دیگران متنفرند چرا که به توصیه رهبران، آن دیگر مردمان از کتاب مقدس آنها پیروی نمی کنند.
خوب، هر کدام از ما در یک دین یا یک فرهنگ حاکم بر دین متولد شده ایم و در آن محیطی که برای ما ایجاد شده بود،  بزرگ شده ایم. امید من برای انسان هوشمند این است که وقتی به سن بلوغ می رسیم، بتوانیم عقاید خودمان را عاقلانه و آگاهانه توسعه دهیم و سپس متفاوت از آنچه با احترام به والدین پذیرفته بودیم رشد فکری شخصی خود را داشته باشیم.

هرچند متاسفانه، بسیاری با تربیت کودکی خود و با عشق و احترام به خانواده یا راحتی و عادت فرهنگی در آن جهان بینی باقی می مانند.
این مقوله در سیاست هم به همین ترتیب است. زیرا روسای جمهوری چون ترامپ، پوتین، دوترته و مودی با صحبت از ملی گرایی، انزوا و ایجاد سوء ظن در مردم نسبت به گروه های دیگر،  تا بتوانند پایگاهی از حامیان خود ایجاد و تحکیم کنند. که متأسفانه بعضی اوقات اطاعت کوکورانه هوادارن شان به جنگ و کشتار بین مردم خودشان منجهر می شود که نظیرش را در هندوستان و آمریکا، فرانسه و انگلیس می بینیم.

یک نمونه اخیر، ترور سلیمانی، یک ژنرال ایرانی است.  هرچند ایران شری دیگرست،  اما بر اساس ادعاهای غیرقابل اثبات مبنی بر اینکه ژنرال قصد حمله به سفارتخانه ها در این منطقه و کشتن آمریکایی ها را داشت، ترامپ به راحتی دستور نظامی صادر کرده، و بر اساس معمول، پیروی کورکورانه از دستورات طراحی شده، سلیمانی و گروهی کشته شدند.

نتیجه اقدام و بی احتیاطی وی، خطر جنگ فاجعه آمیز دیگری را به خاور میانه و به طور عمده بر پشت مردم منطقه تحمیل می کنند.  بنابراین قلدرهای خودسر جهان می توانند از دسترسی به نفتی که مال آنها نیست، محافظت کنند.   مطمئنا، سلیمانی هرگز فرشته نبود، اما هی...چه کسی تصمیم می گیرد یک قلدر نا به حق کبست؟؟

اجاره بدهید ببینیم اطاعت کورکورانه ما را به چه جای دیگری می برد؟

در مورد محل کار چطور؟
تمام تاریخ بشر شاهد بی عدالتی ها، عدم تعادل قدرت و سوء استفاده در هر کجا است. و مردم از ترس از دست دادن شغل یا مزایای آن شغل، چشم بسته هر کاری می کنند که مزایای خود را حفظ کنند.  و خود بخشی از کارهای نادرست شده و به فرهنگ محل کارشان، هر چه و هر جا که هست تبدیل می شوند، و بدون تفکر به آن تسلیم می شوند. همچنین، پرداخت صورتحساب های ماهانه و جایگاه اجتماعی سبب از بین رفتن اخلاق و عدالت می شود.

 اطاعت  زندگی روزمره ما چطور است؟ بدون اینکه واقعا توجه کنیم، ما همان طور که استادان سرمایه پیش رویمان گذاشته اند، انجام می دهیم.  ما آنچه را که تبلیغات مداوم شان می گویند برای ما خوب است، خریداری کرده و همه با هم در جعبه های نمایشی تهیه شده زندگی می کنیم.   تماشای سرگرمی های آنها ، بر اساس مصرف ، تسلط و بهره برداری،  ما را سرگرم نگه داشته، تا حدی که بیشتر مردم در خواب و رویای آن زندگی  تبلیغی ایده ال هستند. ما زندگی را آن گونه که به ما ارائه می شود ادامه می دهیم؛  و هرکدام به شکلی، مشروط به اطاعت هستیم.
اکنون حتا با سیستم  رسانه های مجازی اجتماعی اداره می شویم که اگرچه به نظر می رسد رایگان هستند، اما با استفاده از اطلاعات افراد توانسته اند میلیونرهایی از صاحبان خود بسازند.  وقتی تبلغات اینترنتی را دنبال می کنیم توسط سایت هایی دنبال شده، و آنها به علایق  شخصی ما پی برده و دقیقا هر آنچه را که بیشتر دوست داشته یا از آن لذت می بریم پیش رویمان می گذارند.  و بیشتر مردم  کورکورانه از تنظیمات دقیق این فناوری هوشمند پیروی کرده و بیشتر خریدها اینترنتی شده است.  حتا خواندن مقالات و خریدن کتاب از اینترنت  تا هر جستجوی اینترنتی دیگری به آنها ایده اینکه هر کدام از ما کی هستیم و چطور فکر می کنیم و چه عقیده ای را دنبال می کنیم را می دهد.   و ما بی توجه، همچنان کور کورانه هر چه را می خواهند در اختیار شان می گذاریم.

بیایید با هم نگاهی به کمبریج آنالاتیکا بکنیم، که تنها هدف آن استفاده از همین سکوهای مجازی برای شکل دادن نظرات مردم در مورد چگونگی و تصمیم گیری اینکه رای دهند گان به چه فکر می کردند و به چه کسی می خواهند رای بدهند برنامه ریزی شده بود.  نتیجه کارشناسی ارشد پشت صحنه به دنبال اطاعت کورکورانه مردم و هرآنچه آنها پیش رویشان گذاشتند خاتمه پیدا کرد.  چرا که حتا افکار مردم کنترل شده و نتیجه رای گیری آن طور شد که اربابان می خواستند.

امروزه، ما با خوشحالی افکار و نوشته های نا کارآمد خود را روزانه بر روی سایت های مختلف گذاشته، فقط برای اینکه در این حلقه تو خالی اجتماعی قرار بگیریم یا احساس کنیم که بحثی داریم یا در حال تبادل ایده و اخبار هستیم تا احساس کنیم که "کاری انجام می دهیم". اما شاهد تغییر زیادی در جهان نیستیم، زیرا فعالیت های ساده و بدون پشتوانه و شکسته و سازمان نیافته ما نمی توانند قدرت لازم برای به چالش کشیدن وضع موجود را تولید کنند.

وحشیانه ترین و غالب ترین اثر نابکار رسانه های اجتماعی، دور کردن مردم از آموزش واقعی و دانش در مورد تاریخ ما یا درک بهتر ساختارهای سیاسی جهان ، اقتصاد و اکوسیستم ماست.  رسانه های مجازی، این دست های نامریی، امیدوار هستند که دانش و درک مردم از دنیای اطراف خود را به مکانی منتقل کنند که در هر صورت ممکن، به مردم اجازه فکر کردن یا تحلیل کردن نمی دهند.

و ما همچنان کورکورانه سرگرم پست کردن تکه ها و قطعات خود در رسانه های اجتماعی هستیم بدون اینکه بدانیم واقعا چه می گذرد،  همچنان که بیش از پیش از آموزش واقعی فاصله گرفته و دورتر می شویم.
نگاهی به تاریخ خونین خاورمیانه بیندازیم؛  که این درد پایان ناپذیر از زمان کشف نفت در آنجا، تمام منطقه را آشفته کرده و همچنان به خاک و خون می کشد.  در حالی که خاور میانه بعضی از قدیمی ترین تمدن های روی کره زمین را در بر دارد؛ اما متاسفانه جمعیت آن منطقه وسیع،  مانند اروپا یا آمریکای شمالی به طور پایدار شکوفا نشده اند.  چرا؟
به عنوان نمونه، چندی پیش، نه خیلی دور، در سال 2003 ، حمله به عراق اتفاق افتاد، حتا اگر مردم جهان برای جلوگیری از این عمل نامردانه در خیابان ها حضور داشته و می خواستند مانع این عمل شوند. مردم نادیده گرفته شدند و دولت بوش به هر حال به این کشور حمله کرد و منجر به هرج و مرج پایدار و ویرانی عراق شد. پس از همه ی این سال ها، درگیری ادامه دارد،  اما به نظر می رسد که حرکت نفت بسیار خوب و به راحتی جریان دارد و به فروش می رسد.  و ما در اینجا و اروپا در بهشت خود، زندگی امن و راحت همه فراموش کرده  و کورکورانه خطی را خریداری می کنیم که می گوید:

"اوه ، آنها همیشه در جنگ های قبیله ای بوده اند و هستند."

در این شلوغی و هرج و مرج،  دولت  ایران،  مردم آسیب دیده منطقه را به سوی اهریمنی دیگر جذب می کند.  چگونه نمی توانیم عملکرد عمیق جهان را دیده و درک نکنیم، حتا وقتی کمپانی ها و دولت های زورگو منابع سیاره را ربوده، با قیمت هایی که به طور معمول بالا می روند اما درآمد زحمت کشان به منوال سابق مانده؛ در حالی که آنها بی وقفه سبب و  ایجاد مشکل در هر گوشه سیاره ما می شوند؟

همچنین، برای من غم انگیز است که بسیاری از طرفداران برجسته حقوق بشر یا پیروان دفاع از محیط زیست دانشمندانی نیستند که در واقع می توانند ما را آگاه کنند، بلکه کمدین هایی هستند که به طرزی هوشمند  و خوشایند مردم را آگاه می کنند. آه، مردم دوست دارند بخندند.
پس از نمایش، بیشتر ما سر خود را تکان می دهیم و به طور خلاصه نکته های شنیده را  متصل کرده و  درکی عمومی از مسایل و اتفاقات می گیریم.   اما فقط برای چندی،  سپس ماجراها را فراموش و ترک کرده و در چرخه شلوغ روزمره گم شده، به جای اینکه عمیقا در مورد مصیبت های دردناک جهان چیزی بدانیم.
امروزه، به نظر می رسد مردم از ارزش مطالعه جدی چشم پوشی می کنند، در حالی که پذیرفتن درک واقعی از جهان ما یک وظیفه جدی است.

هیچ رازی در مورد اطاعت کورکورانه وجود ندارد. چرا که ما از اطلاعات محاسبه شده تغذیه می شویم. خبرها و سرگرمی های بسیار مطلوبی افکار ما را از هم پاشیده و فقط سرگرمی در اطراف مان ایجاد شده است.
ما به شدت از نبودن اطلاعات صحیح رنج می بریم. بنابراین دانش ما به جوامع  از افراد ناآگاه تشکیل شده است.  بی توجه به وقایع سرنوشت ساز، به دنبال اخبار بهداشتی، کتاب های تفریحی، دستور غذاهای مختلف و سرگرمی ها و مهمتر از همه مذاهب که مانع از رشد ما می شوند، سایت های مجازی را پرسه می زنیم.

دانستن وقایع دردناک است، در حالی که یادگیری زمان و تلاش می خواهد.
نتیجه ، تنبلی است که پذیرش کورکورانه را پذیرفته،  پیله ای شاد  و اجتماعی مشابه در اطراف مان ساخته شده، که سرگرمی و خوشحال بودن زندگی را آسان تر می کند.
بنابراین می بینید که اطاعت کوکورانه مان، نه راز است و چندان مرموز هم  نیست.

Nasreen Pejvack’s   Articles/Blogs  &  Books

Inanna Publications
https://www.inanna.ca/2020/02/18/is-there-a-mystery-to-blind-obedience-nasreen-pejvack/

Journey Magazine
https://journeymagazineptbo.com/2020/01/24/is-there-a-mystery-to-blind-obedience/