آیا ما به رای دادن ایمان کامل و اطمینان داریم که برای ملت کار می کند؟
یا اینکه فکر می کنیم این وظیفه ماست؟
یا با دموکراسی پرتحرک احساس می کنیم که باید آن را به عنوان یک پدیده مثبت حفظ کنیم؟
با این وجود، اگر رای دادن راهی درست و مثبت است، پس چرا اقتصاد جهانی ناپایدارتر از همیشه و یا رسیدگی به فاجعه های طبیعی سخت تر از گذشته شده است؟
زندگی روزمره ما با شیوه های مختلف در سیستم های اقتصادی و سیاسی، طراحی شده توسط نخبگان حرکت سرمایه که منافع شرکت های متمول کشور حفظ شده ئ اقتصاد به شکلی که آنها تشخیص می دهند حرکت کند. در نتیجه، سیاستمدارانی که ما به آنها رای می دهیم، برای دستیابی به رای دهندگان، باید وعده هایی را به این شرکت های سرمایه ارائه دهند.
با افتخار، بسیاری از ما برای رأی دادن به کسی که فکر می کنیم امیدوار کننده و بهتر از دیگر نمایندگان است، به پای صندوق رأی می رویم. شخص برنده به مدت چهار سال در قدرت باقی می ماند، شاید بیشتر؛ اگر پسر خوبی بوده باشد و رهبران شرکت ها را راضی نگه دارد. او مدتی در کاخ تعیین شده زندگی می کند، به عنوان رئیس جمهور محترم یا نخست وزیر به سراسر جهان سفر می کند و یک بازنشستگی چرب و راحت پاداش او خواهد بود.
حالا سوال من این است که:
ما به چه کسانی رای می دهیم؟
شرکت ها تجاری جهانی و آز و طمع بی پایان آنها؟
نه، آنها در رای گیری ها نیستند. حتا نمی دانیم آنها واقعا چه کسانی هستند. اما رهبران هر حزب، اگر می خواهند پیروز شوند باید غلام آنها باشند، حتا اگر این نخبگان تجاری برای منافع خود تنها خانه مان را زیر پا گذاشته و ویران کنند.
اکنون چندین دهه است که شرکت های بزرگ آموخته اند که چگونه می توانند پشت درهای بسته با هم کار کنند تا بتوانند حرکت ثروت جهان را به شیوه های مورد نظر خود کنترل کرده و پیش ببرند؛ و صرفا فقط برای سود و سرمایه خودشان. اقدامات آنها سبب سقوط اقتصاد جهانی، از دست دادن شغل و مهمتر از همه نابودی اکوسیستم ها و از بین رفتن زندگی در هر قسمت از سیاره ما شده است.
بدون توجه، می گویند، هیچ یک از این موارد مربوط به آنها نیست. پس همچنان راحت و با هر وسیله ضروری به سمت سود بیشتر می روند.
این شرکت ها منابع عظیمی را به سیاستمداران آمریکایی، اروپا و اینجا در کانادا نیز اختصاص می دهند که به همکاری با آنها و برای آنها قول می دهند، بنابراین قدرت های گسترده و دخالت مستقیم در سیستم های سیاسی جهان را برای استخراج هرچه بیشتر سود و منفعت در اختیار داشته باشند. از اقیانوس ها، جنگل ها و منابع طبیعی دیگر؛ و به همان شدت از اقتصاد محلی و از کار و زحمت مردم، استفاده و سوءاستفاده می شود. همه و همه برای تجارت یکپارچه جهانی و کنترل ذخایر طبیعی پیش می روند.
از زمان طوفان وحشتناک کاترینا در سال 2005، ما شاهد توفان های ویرانگر، خشکسالی و سایر بلایای طبیعی در سراسر جهان هستیم. با این حال، ما هنوز "معتقدان به تغییرات اقلیمی" و "مخالفان تغییرات اقلیمی" در تغییرات آب و هوایی را داریم که هر روز در رسانه های اجتماعی درباره این که چه کسی درست است، بحث و جدل می کنند.
گرتا تونبری، نوجوان سوئدی به صدای سیاره ما تبدیل شده است و در هیبت، بزرگسالان مسئول را تماشا می کند که از دیدن شواهد علمی اجتناب و خود داری کرده و کوششی برای تغییر سیستم و اشتباهات گذشته نمی کنند.
بانوان، چه اتفاقی برای ما افتاده است؟ در دوره های گذشته، وقتی گام های محکم برداشته؛ با هم کار کردیم تا تغییرات لازم را ایجاد کنیم، تاریخ را رقم زده و عوض کردیم. بله، من به گرتای جوان و با استعداد بسیار افتخار می کنم، اما چنان شرمنده هستم که ما نسل های قدیمی تر و با تجربه با هم متحد نیستیم؛ و با هم همکاری نمی کنیم تا گرتا را به شکلی محکم، قوی و تأثیرگذار حمایت کنیم.
هفته حمایت از زمین به پایان رسیده است - پس حالا چه می کنیم؟ به برنامه های روزمره خود بازگردیم، و فکر می کنیم "خب، من در چند راهپیمایی شرکت کردم، و با اشتراک کار خود در رسانه های اجتماعی از او حمایت کردم؟"
آیا راضی هستیم که به این وسیله احساس خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم یا درعوض، آماده هستیم تا یکدیگر را پیدا کنیم، سازماندهی کرده و همکاری کنیم تا سیاره مان را برای فرزندان و نوه هایمان حمایت و حفظ کنیم.
ما زنان برای بدست آوردن برابری و آسایش های نسبی که امروز از آنها لذت می بریم، سخت کوشیدیم. ما تلاش کرده ایم و راه طولانی را برای ایجاد دموکراسی های نسبتا قابل قبول ، دست کم در برخی از قسمت های سیاره خود، طی کرده ایم. اما ما نیز راه خود را از دست داده ایم.
معنای آزادی و "راه درست و حرکت صحیح" از بین رفته است زیرا همه ی ما در دنیای مجازی رسانه های اجتماعی، راحتی تفریحات خانگی و سایر سرگرمی های باشکوهی که در اطراف مان قرار داده اند غرق شده ایم.
برخی از ما رای دادن را یک مسئولیت مهم می دانیم تا در حفظ دموکراسی خود کوشا باشیم. خوب، باید این طور باشد، باید دموکراسی به دست آورده را حفظ کرد. اما چگونه می توانیم این طور باور و فکر کنیم، وقتی می دانیم رای ما دیگر هیچ معنایی ندارد؛ که حتا پیش از رأی دادن ، تصمیم های نهایی گرفته شده است. نمایندگان انتخاب شده اند.
ماشین پشتیبانی از رئیس جمهور منتخب یا نماینده مجلس مدت ها پیش از ایستادن ما در برابر صندوق های رأی گیری انتخاب شده اند. ما در تلاش ایم که وظیفه خود را انجام دهیم. اما حس می کنیم و بسیار مشکوک هستیم که نتیجه زای مان تغییر زیادی در زندگی روزمره مان نخواهد کرد.
ارادت ما به رأی دادن موجب بهبود بازار مسکن وحشتناک ما، کاهش ناامنی های شغلی، رفع یک سیستم بهداشتی شکسته و یا کمک به غذا دادن به کودکان گرسنه ما نمی شود. اما به جای اینکه مشکلات را به طور مستقیم به چالش بکشیم، ما فقط اطمینان حاصل می کنیم که رأی دهیم، سپس پشت خود را به سیستم برگردانده و اجازه می دهیم با همان رفتار فاسد حرکت کند.
خوب، برای ما در کانادا، 21 اکتبر به زودی می رسد و هر یک از سیاستمداران می خواهند که ما در آن روز انتخابات به آنها رأی دهیم. اما کدام یک از آنها قابل اعتماد است؟
کدام وعده های داده شده را حفظ و تحویل می دهد؟
آیا پاسخ به نظر نمی رسد که "هیچ کدام" باشد؟
آیا کاری برای اصلاح این سوءاستفاده وجود دارد؟
آیا افکار خود را با یکدیگر در میان می گذاریم؟
آیا برای بهتر شدن، تحولات اخلاقی و سیاسی را دنبال می کنیم؟
آیا برنامه ای برای سیاست هایی که کار نمی کنند، داریم؟
آیا ما آنها را پاسخگوی تعهدات شان می دانیم؟
یا به زودی پس از رأی دادن، به روزهای استرس بار خود باز گشته و فقط شکایت می کنیم؟
https://journeymagazineptbo.com/2019/10/09/opinion-does-voting-mean-anything/
https://www.inanna.ca/2019/10/17/does-voting-mean-anything-who-benefits/